خانه/حافظه ها, همه نوشته ها/عصر هوش مصنوعی و اهداف جدید شرکت‌ها
آخرین بروز رسانی: 16th ژانویه, 2021

عصر هوش مصنوعی و اهداف جدید شرکت‌ها

عصر هوش مصنوعی و اهداف جدید شرکت‌ها عصر هوش مصنوعی […]

عصر هوش مصنوعی و اهداف جدید شرکت‌ها

عصر هوش مصنوعی و اهداف جدید شرکت‌ها

شرکت ها تنش بین اولویت های رقابتی را مدیریت می کنند

در حال حاضر شرکت ها باید از منابع سابق خود،

حداکثر بهره برداری را بکنند تا سود به دست آورند.

درعین حال آنها باید به دنبال منابع جدید «مزیت» باشند، تا از حیات و بقای آتی خود مطمئن شوند.

برقراری تعادل بین این دو فعالیت، کمی عجیب به نظر می رسد.

درواقع شرکت ها باید بین «بهره برداری» و «اکتشاف» تعادل برقرار کنند.

هوش مصنوعی با راهکارهایی نظیر اتوماسیون پروسه ها، بهبود روش های حل مسئله و تضمین کیفیت،

به شرکت ها کمک می کند از منابع سودآور فعلی خود بهتر استفاده کنند.

به علاوه هوش مصنوعی می تواند در جست وجوی منابع جدید سودآور هم باشد.

مثال معروف این قضیه، AlphaGo است.

این برنامه کامپیوتری، استراتژی برنده ای را ارائه داد که هیچ بازیکن انسانی تاکنون به آن دست نیافته بود.

حالا کامپیوترها قطعات موسیقی می نویسند و مناظری شبیه به نقاشی های پیکاسو را نقاشی می کنند.

اما AI، در زمینه مدیریت تنش بین این فعالیت ها، مفید واقع نمی شود،

یعنی به عنوان مثال نمی داند که چه فعالیتی باید بیش از سایرین انجام شود.

چنین انتخاب هایی مستلزم تصمیم گیری دقیق است:

وزن بخشیدن به فاکتورهای کمی و کیفی، حساسیت به

شرایط و دخیل کردن فاکتورهای حسی و شهودی به پروسه ها.

این قابلیت ها به هوش و ساختار سازمانی وابسته اند و در حال حاضر AI هیچ کمکی به آنها نمی کند.

پروژه Project Debater شرکت IBM، دقیقاً نشان داد که AI به لحاظ ساخت و تفسیر یک دیدگاه،

بسیار قدرتمند عمل می کند، اما به همان اندازه انسان ها

نیز در توازن بخشیدن به دیدگاه ها و نقطه نظرها، موفق تر هستند.

شرکت ها با در نظر گرفتن چشم انداز بلندمدت، ارزش ایجاد می کنند

شرکت ها نه تنها به طور روزانه اختلافات بهره برداری و اکتشاف منابع را برطرف می کنند،

بلکه در بلندمدت نیز این تنش ها را مدیریت می کنند.

سامانتا گوشال و پیتر موران، همکاران بیرکینشاو در مقاله ای به تفصیل توضیح می دهند

که شرکت ها برخلاف بازار، منابع را برای بهترین استفاده کوتاه مدت به کار نمی گیرند.

شرکت ها عمدتاً منابع را به شیوه ای به کار می گیرند که در بلندمدت بیشترین ارزش را ایجاد کنند.

این منطق «یک گام به عقب، دو گام به جلو»، خودش را در پروژه های ریسک پذیر تحقیق و توسعه،

دستیابی به اهداف پایداری، پرداخت دستمزدهای بالاتر از نرخ متوسط

بازار به منظور بهبود وفاداری و نظیر آن نشان می دهد.

در این زمینه، هوش مصنوعی تنها در صورتی می تواند استراتژی های هوشمندانه ای

را طراحی کند که قوانین بازی از پیش تعیین شده و پایدار باشد. به این مثال توجه کنید:

Innovator’s Dilemma یا اختلال نوآوری، توصیف زمانی است که یک تکنولوژی جدید و رو به رشد،

به حدی فراگیر می شود که مدل کسب و کار شرکت ها را مختل می کند.

به همین دلیل ما باید پیش از وقوع چنین حادثه ای، روی تکنولوژی های مدرن سرمایه گذاری کنیم.

همانطور که جف بزوس می گوید، شرکت های موفق همیشه باید برای استقبال و سازگاری

با فناوری های جدید آمادگی داشته باشند.

آیا هوش مصنوعی می تواند این مفهوم را درک کند؟

مقالات مرتبط رو حتما ببینید

نظر شما برای ما با ارزشه